خلاصه داستان :
مورات که همسرش خودکشی کرده می خواهد به خانه روستا برود و کمی از افسردگی روانی خود خلاص شود. همکارانش مسوت، سودا و سینم که نمی خواهند او را تنها بگذارند، او را غافلگیر می کنند و به دنبال مورات می روند. اما این دیدار بلاهایی نیز به همراه خواهد داشت. اگرچه مسعود برای سرکوب این حوادث و بلایای خارق العاده ملایی را به خانه می آورد، اما اکنون وقایع حتی پیچیده تر می شوند.