خلاصه داستان :
هالف درباره زندگی مرد جوانی است که به خانهاش باز میگردد، خانهای که سالها پیش بر اثر ضربهای که تجربه کرده ترک کرده و در اثر غافلگیری که با آن مواجه میشود، زندگیاش تغییر میکند. ماهیر برای برداشت پرتقال به آدانا میرود تا به خانوادهاش که سالها از آنها دور بوده بپیوندد. اما وقتی او می رود، یک سورپرایز بزرگ در انتظار او است. ماهیر که سال ها پیش برادرش را از دست داده، در خانه با هالف که ادعا می کند تناسخ برادرش است، ملاقات می کند. ماهیر که موقعیت را مضحک میداند، ابتدا سعی میکند از هالف دوری کند. با این حال، آنچه هالف در مورد کودکی آنها می گوید باعث می شود ماهیر بسیار گیج شود.