خلاصه داستان :
علی که پس از از دست دادن پدر و سپس مادرش از شهر بزرگ به روستای پدربزرگش آمده است، با وهاب، پسر روستا، دوست بسیار خوبی می شود، در این محیطی که به آن عادت نکرده است. او به وهاب از رمان «موبی دیک» می گوید که وقتی مادرش زنده بود خواندن آن را شروع کرد اما نتوانست تمام کند...