خلاصه داستان :
فاتح و سلیم، دو دوست صمیمی، از طریق دزدی امرار معاش میکنند. روزی این دو وارد عمارت میشوند و با دیدن جسد یک مرد شوکه میشوند. در حالی که فاتح و سلیم سعی میکنند به خود بیایند، اتفاقات ماوراءالطبیعه در عمارت شروع به رخ دادن میکند. وقتی آنها به دنبال راهی برای سرقت از عمارت میگردند، یک نوار ویدیویی پیدا میکنند و تصاویری از خودشان را در آن تماشا میکنند. فاتح و سلیم که از آنچه میبینند وحشتزده شدهاند، میفهمند که تصمیم به سرقت از عمارت نگرفتهاند، بلکه به اینجا فراخوانده شدهاند. وقتی تصمیم میگیرند همه چیز را رها کنند و فرار کنند، خیلی دیر شده است. از آنجایی که آنها دیگر در خانه تنها نیستند، جنهای کافرون با آنها هستند.