خلاصه داستان :
داستان وقایعی را روایت می کند که پس از آشکار شدن یک راز پنهان رخ می دهد. وقتی تولای که معلم است به دهکده ای می رود که به او منصوب شده ، متوجه می شود که پس از ملاقات با رئیس می تواند در خانه معلم زینب بماند. تولای با رئیس به خانه زینب نقل مکان می کند. در ابتدا همه چیز برای زینب و تولای خوب پیش می رود. زینب و تولای که به خوبی با هم کنار می آیند و شروع به گذراندن وقت با هم می کنند، یک روز به یک سفر جاسوسی به روستا می روند. وقتی در طول سفرشان رازی را در منطقه ای صخره ای کشف می کنند، زندگی آن ها تغییری کاملاً متفاوت پیدا می کند.