خلاصه داستان :
محمت، وکیلی موفق، پس از مرگ همسرش با مشکلاتی در رابطه با دخترش، دوعا، مواجه میشود. دوعا که پدرش را مسئول مرگ مادرش میداند و همزمان درگیر دوران پر تلاطم نوجوانی است، با خشم و عصبانیتهای شدیدش پدرش را تحت فشار قرار میدهد. تنش میان این دو به اوج خود میرسد زمانی که دوعا اقدام به خودکشی میکند. ازدواج به ظاهر کامل هاندان و جلال در بیست و پنجمین سالگردشان ضربه بزرگی میخورد. شکی مبنی بر خیانت همسرش در ذهن هاندان شکل میگیرد. اگرچه او تلاش میکند این شک را نادیده بگیرد، اما یک تماس تلفنی که خیانت همسرش را تأیید میکند، آغازی بر پایان رابطه آنها میشود. محمت که تصمیم دارد دخترش را پس از اقدام به خودکشی نجات دهد، و هاندان که برای رویارویی با همسرش در یک هتل میرود، در یک پیچ تلخ سرنوشت با یکدیگر روبهرو میشوند.
دِینِ جان